درواقع، مقاومت ملت بزرگ ایران و ضربات کوبنده به طرف مقابل باعث سرخوردگی شدید آمریکا شد، بهطوریکه حتی در تاریخ جنگهایی که علیه کشورهای دیگر بهراهانداخته هرگز تجربه نکرده است. چنانکه تنها با یک حمله به پایگاه آنها در قطر، بلافاصله متوجه وخامت اوضاع و از دست رفتن پرستیژ بینالمللیاش شد و تقاضای آتشبس کرد. این نشان میدهد دستکم آمریکاییها متوجه شدند یک شکست واقعی در انتظارشان است بهخصوص که عکسالعمل مردم کشورهای منطقه و حتی سایر کشورها در اقصی نقاط جهان از شرق دور تا اروپا و کشورهای مسلمان تا آمریکای جنوبی و حتی افکار عمومی جهانی علاوه بر مخالفت با تجاوز آمریکا و اسرائیل، بیانگر احساس بهجت و عقدهگشایی نسبت به رژیمصهیونیستی بود. این عقدهای بود که بهخصوص از بعد از جنگ اکتبر ۱۹۶۷ در میان ملل منطقه که به قول معروف جنگ شش روزه شکل گرفته بود و تبلیغات پر حجم طرف مقابل، دنیا را متقاعد کرده بودند که آمریکا و رژیمصهیونیستی بلامنازع هستند و کسی قدرت مقابله با آنها را ندارد. در این شرایط تقلای دوباره غرب برای بازگشت به مذاکره که به نوعی اقرار به شکست راهکار نظامی علیه ایران است، نتیجهای جز این نخواهد داشت که در مذاکرات به همان چیزی راضی شوند که عقل سلیم حکم میکند و آنها قادر نخواهند بود امتیازی فراتر از قبل بگیرند. ایران در عین اینکه یک قدرت هستهای است هرگز بمب تولید نمیکند اما به هیچ عنوان هم غنیسازی صفر را نخواهد پذیرفت. درواقع، این فناوری یک مطالبه ملی است. غربیها پس از شکست سودای براندازی از طریق گزینه سخت اکنون تنها یک مسیر دارند که در مقابل تضمینهای روشن و شفافسازی ایران در بحث عدم انحراف به سمت برنامه نظامی هستهای در برابر تمام خواستههای معقول طرف ایرانی در لغو تمامی تحریمها تمکین کنند و همچنین تمام خسارتهای وارد شده به ایران را در تجاوز وحشیانه بپردازند. طبعا زمینه این خواسته محکومیت رسمی متجاوز توسط سازمان ملل خواهد بود. باید گفت ایران هیچگاه میز مذاکره را ترک نکرده است، بلکه آنها هستند که دست به خیانت زدند. حالا آمریکا باید حسننیتش را ثابت کند و تضمینهای روشن برای عدم تکرار خطاهای خود و پایبندی به همه اصول و قوانین بینالمللی ارائه دهد. آمریکاییها خیلی خوب میدانند ایران پای هیچ میز مذاکره ناعادلانه نخواهد نشست و اظهارات مربوط به تهدید ایران به حمله یا تحریم فراتر از تکرار جنگ روانی از پیش باخته ارزشی ندارد و توهم به نتیجه رسیدن از طریق سیاست شکست خورده چماق و هویج نتیجهای ندارد. ایران در بعد نظامی با آسیبزدن به تمامی زیرساختهای نظامی طرف مقابل و تعلیق همکاری با آژانس بینالمللی دست برتر را دارد. آسیب شدید به بیش از یکسوم تلآویو و متأثرشدن بیش از نیمی از سرزمینهای اشغالی با تنها ۳۰درصد توان موشکی و عملیاتی ایران اتفاق افتاده است و در صورتی که دشمن دوباره مرتکب خطای محاسباتی شود، با پاسخی جدیتر روبهرو خواهد شد.